ظرفیتی برای نمایش مردم معمولی
تاریخ انتشار: ۱۸ اسفند ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۱۲۴۸۲۵۲
در سالهای اخیر برنامههای مستندمسابقه یا «رئالیتیشو» همچون فرمانده، خانه ما، بریم بسازیم، بومگرد و ... در تلویزیون جایگاه ویژهای پیدا کردهاند و مورد استقبال مردم نیز واقع شدهاند.
از سویی در شبکه نمایش خانگی هم نمونه هایی از این دست برنامه ها تهیه و ارائه میشود که بیشتر رنگ و بوی سلبریتیها را دارد، اما آنها هم در این مدت دیده شدهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
معمولاً رئالیتی شوها یک نمونه یا مدل خارجی دارند، آیا مستند مسابقه «بومگرد» هم اینگونه است؟
ما مستندی به نام «نافرمان» در اومافیلم ساخته بودیم که به طور ناخواسته شبیه به یک رئالیتیشو خارجی شده بود. وقتی کارمان از تلویزیون پخش شد و دوستان مختلف آن را دیدند، پیشنهاد دادند که ما همان تک قسمت را به سبک «جو فراست» بسازیم، اما چون برنامه غیر رقابتی جذابیت کمتری دارد، امکان چنین کاری فراهم نبود. در نهایت ما به یک نوع رئالیتی شو رسیدیم که در آن مسابقه هم وجود داشته باشد. ایده اولیه بومگرد از اینجا شکل گرفت و تورج کلانتری، دوست و کارگردان مشترک «بومگرد»، پیشنهاد دادکه این مستند مسابقه را در حوزه گردشگری بسازیم. آنطور که ما گشتیم متوجه شدیم در دنیا مستندمسابقهای مثل «بومگرد » در حوزه گردشگری وجود ندارد. بنابراین ما سعی کردیم با بومگرد تجربه جدیدی داشته باشیم، خلأیی را پر کنیم و یک جریان سوم باشیم. دوست داشتیم رئالیتی شو درست کنیم که کپی نباشد و از فرمت تا محتوا بومیسازی شده باشد.
بسیاری ایراد میگیرند که کپی کردن از برنامههای خارجی خوب نیست. نظر شما درباره کپی چیست؟
به نظرم کپی کردن محاسن و معایب خودش را دارد. مثلاً برنامه گات تلنت آمریکا سالهاست که در حال تجربه است و به مرور اشکالهایش را رفع کرده و به نسخه کاملتری رسیده است. یکی از دوستان ما که بررسی کرده بود، میگفت گات تلنت آمریکایی پس از ۱۰ سال به ضرورت کلید طلایی رسید و آن را در برنامه استفاده کرد. بنابراین وقتی ما از روی یک نمونه خارجی و تجربهشده کپی میکنیم، میتوانیم از تجربیات آنها استفاده کنیم که خیلی با ارزش است. اما عیبش این است که نمونه داخلی ما از همین برنامه هنوز آنچنان که باید بومی نشده است. شاید این برنامه در بطن خودش معایب و تأثیراتی داشته باشد که ما هنوز خودمان را برای آنها آماده نکردهایم. کشورهایی که گاتتلنت را ساختهاند، سریالی به نام «آینه سیاه» هم ساختهاند که در چند قسمت به تأثیرات مخرب و اجتماعی این تلنتها پرداخته است و به نوعی نقد این مسابقه است، اما به لحاظ نظری و جامعهشناسی این مسائل را بررسی و خودمان را برای تأثیرات آن آماده نکردهایم. پس نمیدانیم چه معایبی برای جامعه ما خواهد داشت. شاید ۱۰ سال بگذرد تا بفهمیم عصر جدید چه معایبی دارد، اما درکل به اعتقاد من محاسن برنامهای مثل عصر جدید از معایب آن بسیار بیشتر است. به خصوص امروز که در بمباران برنامههای سرگرمی داخلی و خارجی هستیم .
در روزهای اخیر انتشار یک آهنگ مبتذل حاشیهساز شده و بحثهایی را درباره توجه به مسئله سرگرمی به راه انداخته است. رئالیتیشوها تا چه اندازه میتوانند به ایجاد سرگرمی کمک کنند و آیا ما نیازمند انعطاف بیشتری در ساخت و پخش این برنامهها نیستیم؟
جواب این سؤالتان را طلبگی پاسخ میدهم. استادی داشتیم که هم حوزه و هم دانشگاه را دیده بود و میگفت وقتی شارع برای احکام پنج حکم میگذارد و اعمال را در دستهبندی حلال، حرام، مستحب، مکروه و مباح قرار میدهد، حکمتی در کارش بوده است. اما ما آمدهایم و تمام مباحها را احتیاط دادهایم. یعنی جایی که اتفاقاً مباح بوده است، مردم را به سمت احتیاط و عمل مستحبی سوق دادهایم. درصورتی که مباح یعنی باید فرد را در فلان موضوع راحت گذاشت و به او آزادی عمل داد. به نظر من آنچه که در مستندمسابقهها و برنامههای سرگرمی داخلی انجام میگیرد، کاملاً شرعی و درست است و نباید آنها را با محدودیت مواجه کرد. ولی باید گفت آن مدیریتی مشکل دارد و حرام است که جلو مباح مردم را گرفته است. چرا میخواهیم همه را به زور شبیه هم کنیم؟
بازخورد شما از مخاطب در فصل اول بومگرد چطور بود؟
امتیازی که ما از مخاطبان گرفتیم، ۹۴ از امتیاز ۱۰۰ بود. یک بازخورد تخصصی هم داشتیم که خوب بود.
وقتی ساخت بومگرد تمام شد، کار را برای محمد درویش، فعال محیط زیستی کشورمان پخش کردیم. نخستین چیزی که او گفت این بود که شما با این برنامه دارید حرفهایی که ما میخواهیم در زمینه محیط زیست به مردم بزنیم را در یک گستره وسیع به گوش آنها میرسانید و این یکی از مهمترین ویژگیهای رئالیتی شوها است. تا پیش از بومگرد فکر میکردم سازمان اوج قرار است همیشه کارهای به ظاهر سیاسی و مذهبی بسازد، اما بومگرد فتح باب خوبی برای ورود به موضوعات دیگر بود. به نظر من فضای اوج با بومگرد عوض شده است و حالا خود آنها هم خواهان ساخت فصلهای بعدی بومگرد هستند.
مستندمسابقهها ظرفیت زیادی دارند. مثلاً ما میتوانیم مختص شبکههای مختلف مثل سلامت و ورزش و... رئالیتی شوهای متنوع داشته باشیم. نگاه صدا و سیما به این برنامهها چگونه است و آیا حمایت لازم را دارد؟
اگر فضا را باز کنند تا گروه های جدید و خوشفکر به سازمان و برنامهسازی راه پیدا کنند، اتفاقات خوبی میافتد. خود ما به عنوان تیم برنامهساز بومگرد به سختی به این عرصه راه پیدا کردیم. متأسفانه کسانی که قبلا بودهاند همیشه هستند و اجازه نمیدهند افراد جدیدی اضافه شوند. در حالی که ظرفیت زیادی برای تولید برنامه های متنوع وجود دارد. در خارج از کشور رئالیتی شوها آنقدر موضوعات گستردهای دارند که حد و اندازه ندارد. مثلاً یکی از برنامههای معروفشان درباره مهارتآموزی، چندین سال است در کشورهای مختلف ساخته میشود و از آن استقبال میشود. این موضوعی است که اتفاقاً نیاز کشور ما هم هست. یعنی مقابله با مدرکگرایی و لزوم توجه به مهارتآموزی از کارهای مهم امروز است که با برنامههای رئالیتیشو میتوان به راحتی این نکات را به مردم و خانوادهها آموزش داد. برنامه «عصر جدید» فرمتی است که تنها یکسری از هنرها و مهارتها میتوانند در آن شرکت کنند، ولی ما نیاز به برنامهای داریم که در کنار جذابیت به مهارتهای غیر هنری و فنی مثل تأسیسات و الکترونیک و ... هم توجه کند.
درحال حاضر VODها نیز به بازار ساخت مستندمسابقهها وارد شدهاند. چه تحلیلی از این وضعیت دارید؟
همه رئالیتیشوهایی که در این پلتفرمها درحال ساخت است با حضور سلبریتیها ساخته میشوند و مردم عادی در آنها حضوری ندارند. مثلاً تمام رئالیتیشوهای آقای ابوطالب سلبریتیمحور است. البته آقای ابوطالب آغازگر مستند مسابقهها در رسانه های ایران است. نخستین مستندمسابقهای که در ایران ساخته شد مستندمسابقه «سرزمین دانایی» بود و باید گفت آقای ابوطالب زحمت زیادی برای جاانداختن این سبک از برنامهسازی کشیده است. دلیل اینکه همه کارهای ایشان با حضور سلبریتیها است شاید این باشد که ارگانهای دولتی به او بودجه مناسبی نمیدهند تا یک کار مردممحور برای تلویزیون بسازد. برای همین مجبور است برنامهای سلبریتیمحور بسازد تا برای vodها مخاطب بیشتر جذب کند. این کار برای vodها عادی است، ولی صدا و سیما باید مردم عادی را هم نشان بدهد. برنامه «خانه ما» نشان داد که مردم عادی هم میتوانند در برنامههای تلویزیونی شرکت کنند و خودشان را در قاب تلویزیون ببینند. به قول آن طنزپرداز، ما معمولیها هم در تلویزیون جا داریم. بنابراین تلویزیون باید از این نوع کارها حمایت کند. خود ما اگر در ادامه مسیر حمایت نشویم، شاید بین سلبریتیها پرت شویم و کارهای سلبریتیمحور بسازیم. وقتی ما خودمان را میکشیم ولی سرِ قرارداد و ساعات پخش و نحوه تبلیغات و ... ما را اذیت میکنند، سُر خوردن به سمت کارهای غیرمردمی محتمل است.
منبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: مستند مسابقه تلویزیون نمایش خانگی رئالیتی شو سلبریتی ها مسابقه ها برنامه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۱۲۴۸۲۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تبلیغات گل درشت در تلویزیون، سینما و شبکه نمایش خانگی به مرز فاجعه رسیده است/ تلویزیون شفافسازی کند
حسین قره: آقایان در تلویزیون که خیال خودشان را راحت کردهاند، انگار وقت و زمان و گوش و چشم سایر حواس و قوای فاهمه و... که مخاطبان دارند، مِلک حضرتشان است و تصمیم و کنترلش با خودشان نیست، اخیراً هم که دیگر تبلیغ نمیسازند، در واقع خود آگهیها به سریال وسط فوتبال و سریال و... تبدیل شده است، شاید مخاطب یادش برود که داشت چه میدید و البته دیده شده بعضی از مواقع خود پخش هم یادش رفته و رفتهاند برنامه بعدی.
تلویزیون شفافسازی کنداگر مخاطب تلویزیون باشید گاهی آن قدر تبلیغات طولانی است که نسبت به زمان پخش و قیمت ثانیه و دقیقه تبلیغات در تلویزیون این شائبه برایتان پیش میآید که صداوسیما در شکل کلی سهامدار آن کالا و خدمات است؛ چون واقعاً خارج توجیه است، مثلاً فرض بفرمایید یک نوعی از چرخگوشت (تعمداً اسم و اصل برند و کالا را نمیگویم) هست که شما هر وقت تلویزیون را روشن کنید اول تبلیغکنندگان آن را میبینید. اگر یک برند برنامه بلندمدتی داشته باشد که هر خانواده ایرانی (حدود ۲۵ میلیون خانوار) یکی از این وسیله را داشته باشند، حتی اگر ۸۰ درصد سود حاصل از هر دستگاه را صرفه تبلیغات تلویزیونی کند باز هم باتوجهبه ساعات پخش در میانبرنامهها یا بین نیمههای فوتبال و... توجیه اقتصادی ندارد، آخر تبلیغات حاصل عدد و رقم است، یک برند این میزان از سود را هزینه میکند تا این میزان از بازار هدف محصولاتش را بخرند، آخر تکمحصولی که بازار جهانی هم ندارد، این همه تبلیغ را با چه توجیه اقتصادی انجام میدهد. مگر اینکه مثلاً در آغاز سال با بخش آگهی تلویزیون یک قرارداد کلی بسته شده باشد که مثلاً N هزار ساعت بخش در سال به قیمت N میلیارد تومان و گرفتن دو نوع تخفیف، یکی از بابت این که کالا موردبحث تولید ایرانی است و حمایت از بازار داخلی است و دیگر اینکه چون قرارداد موردی نیست و کلی و سالانه است.
همینجا چند سرفصل وجود دارد که میشود درباره آن صحبت کرد. یک اینکه تقریباً قریب بهاتفاق تبلیغات این چنینی را چند بازیگر و احتمالاً یک شرکت تبلیغاتی میسازند، پرسش اول این است، آیا محدودیتی و رانتی خاص برای سازندگان تبلیغات وجود دارد یا نه تصادفاً این اتفاقات رقم خورده است.
دوم اینکه اگر محدودیتی نیست آیا چنین شرایطی برای همه تولیدکنندگان ایرانی وجود دارد. اگر چنین است آیا تلویزیون فراخوانی عموماً داده است که شرایط برای همه کالاها و همه بازارها و خدمات وجود دارد و میتوانند از این بستر استفاده کنند. اگر این فراخوان داده شده و اگر شرایط برای همه یکسان است، در بازار تولید داخلی هیچ برند دیگری تمایل به این همه ساعت پخش ندارد؟ که این خود چند سرفصل دیگر را باز میکند که آیا برندها و تولیدکنندگان به این نتیجه رسیدهاند که همین میزان هم هزینه کردن در تلویزیون گران است و بازگشت سرمایه ندارد چرا که سرمایه گرانبهای اجتماعی تلویزیون ریزش داشته است.
فقط یک نکته دیگر میماند که در شرایط اجتماعی امروز و مسئله زنان به کار با مداقه نیاز دارد، آقایان ابتدا و میان و انتهای بعضی از برنامههای گفتوگومحور درباره زنان، تبلیغاتی را نشان میدهند که دغدغه زنان خانهدار این سرزمین خلاصه میشود در پوره سیبزمینی، این هم سطح سلیقه و دغدغه و بلندنظری، واقعاً خود حماسه است. (تأکید میکنم که آن تبلیغات میتواند در برنامههای آشپزی و یا سرگرمی محور پخش شود؛ ولی بعد از هر برنامههای منظور است.)
دوباره و بلکه شاید دوباره باید تأکید کنم که صداوسیما به دلیل اختصاص بودجه ملی - که امسال ۲۴ هزار میلیارد تومان به آن اضافه شده است - باید نسبت به تمام کنشها و واکنشها، برنامهسازیها، تولیدات و... پاسخگو به ملت باشد. اگر تلویزیون خصوصی بود یا همچون شبکه نمایش خانگی منبع مالش از بخش خصوصی تأمین میشد، این همه تأکید لازم نداشت و آقایان جبلی و جلیلی که بر مسند و صندلی یگانه رسانه ملی نشسته تکیه زدهاند باید برای تکتک اقدامات پاسخگو باشند.
هنرمندان و فاجعه تبلیغات در شبکه نمایش خانگی و سینماهمانطور که همه میدانیم، بسیاری از هنرمندان و نویسندگان و... حوزه سینما چشم و دل از تلویزیون بریدهاند و به سینما و شبکه نمایش خانگی پناه بردهاند و ناگفته نماند که هنرمندان ترازی هم چشم و دل از همه چیز شستهاند و در سکوت نشستهاند. شاید توجیه بسیاری این است که «به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل». بههرتقدیر کار ما قضاوت نیست و هر که هر چه خود میخواهد همان میکند؛ اما نکته کجاست، در شبکه نمایش خانگی و سینما که بخش خصوصی دستی در تولید آن دارد برای تأمین هزینه یا نیاز به سرمایهگذاری دارد که نیتش سود کم و حضور در خلق هنر است و یا نه سرمایهگذاری که مثل هر تجارت و بازار و صنعتی به دنبال سود مکفی و بهاندازه سرمایه است. بماند که هر کدام باشد مهم نیست مهم ارائه هنرمندانه تبلیغات در آثار است. این مسئله و پدیده هم مختص ما نیست، همه جهان گرفتار این نوع تولید تبلیغات هستند. این چرخه که باید کالای تولیدشده به دست مصرفکننده برسد و آن را مصرف کند که چرخه تولید دوباره بچرخد، هر چه هست فعلاً سرنوشت این عصر است؛ اما نوع ارائه آن بسیار مهم است.
تبلیغات گل درست حتی گرفتاری بزرگترین هنرمندان تاریخ معاصر بوده و هست. بهخاطر دارم در یک نشست کارگردان فقید و بزرگ تئاتر جهان، پیتر بروک در زمان بخش یکی از جسورانهترین آثارش (مهابهاراتا) در تلویزیون همین مشکل را داشته که هر ۱۵ دقیقه آن فیلم تئاتر قطع و برنامه به بخش آگهی میرفته است. این قطع حس و حال و هوا برای یک فیلم تئاتر و مخاطب و تولیدکنندگان آن عذابآور بوده و پیتر بروک صحبت میکند و از سرمایهگذاران و گروههای تبلیغاتی میخواهد که اطلاعاتشان را در آخر و حتی تیتراژ بیاورند؛ ولی حس تماشاچی را در میانه اثر قطع نکنند. (نقل به مضمون عرض کردم؛ چون سالها پیش این ویدئو را دیدیم.)
قاعده سریال ها و پخشهای جهانی و تلویزیونها خصوصی این است که هر ۲۰ دقیقه فرصتی یک تا دودقیقهای به آگهی داده شود؛ اما اینکه در سریالی که هنرمندان برجسته در آن هستند به درودیوار آن تبلیغات چسبیده باشد و حتی در یک سریال مثلاً ساختمان مرکزی شرکت تبلیغکننده دیده شود... (باز هم تأکید میکنم که از ارائه مصداقی واقعی پرهیز دارم) دیگر فاجعه گل درشتی است و از خارج از عرف تمام درسهای تبلیغات است و قطعاً به ضدتبلیغ تبدیل میشود.
تبلیغات در عصر جدید با هنر گرافیک که هنری بصری است گره میخورد، مختصر و موجز و متناسب و با احترام به شعور مخاطب. اینکه در همه جای یک سریال نمای نزدیک بازیگر و سرش باشد و پشت سرش فلان شامپو که واقعاً ضدتبلیغ است. یکی از شروط استمرار یک هنر احترام به مخاطب است و هنرمندان آفرینشگر نباید اجازه دهند که تبلیغات غیرهوشمندانه و گل درشت به اعتبار آنان ضربه بزند.
توجه به تولید ملی و بهرهمندی تولیدکنندگان که سالانه میلیونها نفر از خدماتشان استفاده میکنند کار بسیار خوبی است، تبلیغات چنین پدیدهای است، اما استفاده در حد فوق ابزار و بیاحترامی به مخاطب را باید خود هنرمندان فکری برایش بکنند. هنرمندانی که کار تبلیغات میکنند باید سرمایهگذاران را توجیه کنند که چه چیزی برای آنان مناسب است. تندادن تمام به خواسته سرمایهگذار که احتمالاً خواستهای داشته و اصرار دارد که در چنین شرایط اقتصادی پر ماجرایی سرمایهگذاریاش حداکثر سود را داشته باشد باید با قواعد هنر هم بخواند، برای اعتبار برندی که ساخته است حداقل بپذیرد که ارائه هنرمندانه کالا و خدمات برندش برای شرکت و تجارتش سودی بلندمدت خواهد داشت.
تبلیغات محیطی که در اختیار سینما و شبکه نمایش خانگی است هم یکی از سرفصلهایی است که میتوان درباره آن نوشت که در این کوتاه نوشته نمیگنجد.
۵۷۵۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1902705